دو ماه گذشت
پسرم این هم از دو ماهگیت بزرگتر و هوشیار تر شدی . آخر اردیبهشت , وقتی با هم بازی می کردیم و من زیر گردنت را بوس می کردم برای اولین بار با صدای بلند خندیدی . این ماه تولد سامیار بود . اولین تولد همراه آرزوی تولد چند سال اخیرش . نتوانستم برایش تولد بگیرم . چون تو هنوز خیلی کوچکی و از سر و صدا می ترسی . پس بیا از همین جا ، از طرف هردومون ...
نویسنده :
مامان پسرها
15:33